*توجّه: این مطلب مخصوص دانشآموزانی نوشته شده که کلاس رفتن برای آنها تبدیل به یک عادت شده
سلام و درودی دیگر خدمت همهی کسانی که تا به حال همیشه همراه ما بودهاند.
خب، مطلبی که الآن میخوام دربارهش با شما صحبت کنم، راجعبه کلاس خصوصیهایی هستش که بعضی بچّهها میرن. دوست دارم اگه شما هم یه روزی تصمیم گرفتین به چنین کلاسی برین، اگه آدم فهمیدهای هستین و از سطح هوشی حدّاقل معمولیای برخوردار هستین، اوّل این مطلب رو بخونین و بعد تصمیم بگیرین...
هدفتون از این کار چیه؟
جواب این سؤال، اگه هر چیزی غیر از یادگرفتن بهتر درسها و گرفتن نمره باشه، دور از واقعیّت به نظر میآد. پس بیاین این هدف "یادگیری بیشتر" رو بیشتر(!) بررسی کنیم...
شما در طول سال تحصیلی به مدرسه میرین و اونجا معلّماتون، درسها رو تدریس میکنن. در این مدّت شما فرصت کافی رو برای پرسیدن سؤالهاتون و رفع اشکال هم دارین و کسی حق نداره چیزی به شما بگه... (اگه هم گفتن به درک!)
پس چه نیازی به کلاس اضافی هس؟ اصن به فرض شما درسارو خوب یاد نگرفتی. اگه اشکالهایی که داری زیاد نیستن، خارج از کلاس از معلّمت یا یکی از بچّههای کلاس که اون درس رو بلده و فهمیده هست بخواه که واست توضیح بده... و اگه هم اشکالهایی که توی اون درس داری بیش از حد بود، میتونی از معلّمت بخوای یه کتاب کمک آموزشی خوب بهت معرّفی کنه، بری بخری یا از کتابخونه قرض بگیری(اگه داشت!) و هر وقت و هر چند بار که خواستی ازش استفاده کنی. البته اگه باز قانع نشدی یا به اندازهی کافی وقت نداری (مخصوصن بچّههای کنکوری)، اون وقت دیگه شاید کلاس رفتن آخرین راه باشه... که نباید باز به این راحتی بهش تن داد، در ادامه میفهمین...
چنین کلاسی چه تأثیری میتونه تو نحوهی زندگی ما داشته باشه؟
از اون جایی که کلّن به کلاس رفتن و گرفتن دانش و نکات آمادهای که بقیه به ما تحویل میدن، باعث کند شدن ذهنمون میشه، نه تنها فایدهی خوبی نداره، تازه بد هم هست.
دلیل این که ذهنمون کُند میشه هم، اوّل به خاطر اینه که معلّم میآد نکاتی رو از اون درس میگه که شاید خودمون هم میتونستیم با فکر کردن به دست بیاریم، و دومین موردی که به ذهنم میرسه و مهمتر هم هست، اینه که سطح تفکّر ما ناخودآگاه همارز با سطح تفکّر معلّممون قرار میگیره، در حالی که شاید ما خودمون میتونستیم فکرهای خیلی قویتری روی درس مورد نظر ارائه بدیم. البته این بیشتر واسه درسهای اختصاصیه، و درسی مثل عربی که ........ (جاخالی را پر کنید) هستن، بحثشون جداست. (البته اگه باز بعدن وقت بیشتری روش صرف کنیم و خوب بفهمیمش، میتونه تا حدّ زیادی جونمون رو نجات بده!)
و حالا این هم در نظر بگیریم که روزی اگه ما - که دبیرستان (یا شاید حتّی پایههای پایینتر) رو با رفتن به کلاسهای اضافی در نزد معلّمای عزیز گذروندیم! - قصد رفتن به دانشگاه رو داشته باشیم... فقط خدا میدونه عاقبتمون چی بشه...!!
خلاصه...
از این دو مورد میتونیم نتیجه بگیریم:
- کلاس رفتن "آخرین" گزینهی یادگیره! (غیر از کسایی که وقتشو ندارن خودشون بخونن)... البته تو اکثر مواقع آخرین گزینه هم نیست.
- کلاس رفتن اگه بیش از اندازه و تبدیل به یه نوع "اعتیاد" بشه، میتونه به شدّت قدرت تفکّر ما رو ضعیف کنه!
- کلاس رفتن در صورتی که برای کنکور (یا فوقش امتحانهای نهایی) نباشه، "خیانت" به خودمونه.
- کلاس رفتنهای "بیمورد"، باعث گرفتار شدن توی دانشگاه و در واقع زندگی پژوهشی آیندهی ما میشه!
- و ... غیره!
همه رو که همیشه من نباید بگم! ببینم ذهنتون به اندازهی کافی قدرت نتیجهگیری داره یا نه؟! ;-)
مراقب خودتون باشین و
|| همیشه قدر خودتون رو بدونین ||
.
.
.
«پدرام شاکری نوا» بیست و هفتم آبان ماه سال یک هزار و سیصد و نود و دوی خورشیدی
پ.ن (29 اردیبهشت 1394):
حالا که متن رو دوباره میخونم، میبینم عملن کلاسهای مدرسه رو هم زیر سؤال بردم! چه جالب!!!
در ضمن اون دسته از بچّههای کنکوری که کارهاشون همه رو حساب و کتابه یه وقت به خودشون نگیرن! دیگه سال آخر وقتش نیست که بخواین همهی کارها رو خودتون انجام بدین (هر چند اگه از اوّل قشنگ شروع کرده باشن، میشه)؛ چون حجم درسها به نسبت زیاده و مجبورین هرچه سریعتر و کاملتر یه سری چیزهای درسی رو یاد بگیرین و فردا تو کنکور پیاده کنین. با این حال توصیهم اینه که تا جای ممکن کلاس کمتر برین و خدای نکرده کلاس رفتن براتون عادت نشه...
من خودم سال آینده کنکوری هستم، برام دعا کنین ;-)